mr queen 2020

از رسومات ایام امتحانات که عمیقا به آن پایبندم، دیدن سریال است. سه ترمی بود که با یک سریال هفت فصلی طولانی روزگار میگذراندم، اما دیگر به این ترم قد نداد!

این ترم تصمیم گرفتم یک سریال کمدی طور مِلو ببینم که به لحاظ ذهنی هم مشغولم نکند (البته که کسی نبو که یک "زهی خیال باطلی" چیزی نصیبم کند)

برای اولین بار یک سریال کره ای دیدم. اولینبار که میگویم یعنی حتی آن روزها که همکلاسی هایم دستشان را زیر آستین مانتویشان قایم میکردند و یانگوم بازی درمی آوردند هم یانگوم نمیدیدم، یا بعدتر که جومونگ مد شد و .. . بگذریم. خلاصه،

آقای ملکه را واقعا دوست داشتم. هم برایم غنای فلسفی داشت، البته طوری ذهنم را درگیر نمیکرد که خستگی بعد دیدن هر قسمت یا عدم تمرکز موقع درس خواندن(چقدر هم که خواندم!) داشته باشم؛ هم طنزش واقعا برایم مطلوب بود.

بازیگر هایش واقعا خوب بودند. شخصیت اصلی هم به طریق اولی خوب بازی میکرد و نقشش به رغم اینکه سخت و جالش برانگیز بود اما بسیار باور پذیر درآمده بود. و کاراکترش هم خیلی برایم دوست داشتنی بود (البته به عنوان یک دختر/بعد دین فیلم محتوای این پرانتز برایتان روشن میشود!) داستان و پرداخت به آن میتوانست بهتر هم باشد اما اگر میخواستند بهترش کنند یحتمل به جای یک سریال بیست قسمتی تبدیل به یک سریال بیست فصلی میشد!

و دیگر اینکه مانند اغلب سریال های تاریخ تخیلی ِ کره ای، هویت ملی را در فردی کره ای پررنگ میکرد.

به جهت غنای فلسفی هم که گفتم، برای من به طور کلی چند چالش فکری داشت:

یک. بحث روح و جسم و تاثیر و تاثراتشان بر هم. حقیقتا در بدو امر ما حس میکنیم که دخترها و پسرها تفاوت های اساسی در خلقیات و روحیاتشان دارند اما بعد بیشتر که فکر میکنیم شاید به این نتیجه برسیم که بخشی از آن ها ناشی از برخورد جامعه با هر جنس، بخشی ناشی از خود جسم و بخشی ناشی از تربیت براساس جنسیت هست. البته باز هم نمیخواهم بگویم قطعا و حتما روح متاثر از جسم است، اما به طور کلی گره فلسفی قابل تاملی ست که با دیدن فیلم میتوانید به آن بیندیشید.

دو. به جهت داستانی که با آن مواجهیم میتوان به مسئله جبر و اختیار اندیشید. چون یک رفت و برگشت زمانی در سریال اتفاق می افتد و البته میتوان گفت فیلم به اختیار قائل است، اما این بحث خیلی پیچیده تر از چیزی ست که در فیلم میبینیم. با این حال فیلم فرصت اندیشیدن به آن را فراهم میکند.

سه. این مورد هرچند فلسفی نیست اما به نظرم به خوبی در آن با اهمیت دانش تاریخی و لزوم اطلاع از تاریخ، مخصوصا تاریخ کشور خود، مواجه میشویم که این را هم میتوان نکته ای ضمنی در رابطه با بحث پررنگ کردن هویت ملی در این سریال دانست.

 

خلاصه اگر به دنبال یک سریال به عنوان تفریحی سالم و غیرسخیف هستید، گزینه خوبی ست.

 

خلاصه داستان: یک مرد آشپز در زمان حاضر به طوری اتفاقی در حالتی نزدیک به مرگ قرار میگیرد و پس از آن در جسم یک ملکه در دویست سال پیش بیدار میشود!

۱

Little women 2019

دوستش داشتم.

از لحاظ فرمی شات های حقیقتا دلچسبی داشت( البته این گزاره را بی طرفانه نمیگویم و علاقه ام به این موقعیت زمانی در نظرم بی اثر نیست.)، با اینکه موقعیت مکانی فیلم تقریبا ثابت بود اما بنا به احوالات شخصیت ها، کاملا حس متفاوتی را در مخاطب ایجاد میکرد.

بازی ها هم که مشخصا دلچسب و دوست داشتنی بود.(کماکان ممکن است ارادتم به اماواتسون بی اثر نباشد!)

داستان سویه های فمنیستی پررنگی داشت که البته کتاب هم تا حد قابل توجهی همین طور است. البته به این خاطر که کتاب را چهار پنج سال پیش خواندم و چیزی هم درباره اش ننوشتم، نمیتوانم حرف دقیقی درباره ی آن بزنم.

با این حال به گمان من با لحاظ موقعیت زمانی و مکانی و البته واکنش شخصیت های مختلف، این سویه اذیت کننده و رادیکال نبود.

شخصیت پردازی ها خوب بود و با اینکه فیلم از لحاظ زمانی محدودیت داشت، اما تقریبا سال های زیادی از زندگی شخصیت ها را پوشش میداد و ابهامی در شناختنشان ایجاد نمیشد.

البته یک ااقعه در طول فیلم برای من گنگ بود که البته میتوانم بابتش ببخشمشان!

پایان فیلم واقعا درخشان بود!

و در آخر این‌که، جزء معدود فیلم هایی بود که برایم از کتابش دلچسب‌تر بود.

 

 

 

۰
اینجا
ثبت تکه هایی نه چندان منجسم از خوانده ها، شنیده ها و دیده ها.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان