Little women 2019

دوستش داشتم.

از لحاظ فرمی شات های حقیقتا دلچسبی داشت( البته این گزاره را بی طرفانه نمیگویم و علاقه ام به این موقعیت زمانی در نظرم بی اثر نیست.)، با اینکه موقعیت مکانی فیلم تقریبا ثابت بود اما بنا به احوالات شخصیت ها، کاملا حس متفاوتی را در مخاطب ایجاد میکرد.

بازی ها هم که مشخصا دلچسب و دوست داشتنی بود.(کماکان ممکن است ارادتم به اماواتسون بی اثر نباشد!)

داستان سویه های فمنیستی پررنگی داشت که البته کتاب هم تا حد قابل توجهی همین طور است. البته به این خاطر که کتاب را چهار پنج سال پیش خواندم و چیزی هم درباره اش ننوشتم، نمیتوانم حرف دقیقی درباره ی آن بزنم.

با این حال به گمان من با لحاظ موقعیت زمانی و مکانی و البته واکنش شخصیت های مختلف، این سویه اذیت کننده و رادیکال نبود.

شخصیت پردازی ها خوب بود و با اینکه فیلم از لحاظ زمانی محدودیت داشت، اما تقریبا سال های زیادی از زندگی شخصیت ها را پوشش میداد و ابهامی در شناختنشان ایجاد نمیشد.

البته یک ااقعه در طول فیلم برای من گنگ بود که البته میتوانم بابتش ببخشمشان!

پایان فیلم واقعا درخشان بود!

و در آخر این‌که، جزء معدود فیلم هایی بود که برایم از کتابش دلچسب‌تر بود.

 

 

 

۰

پشت جلد ِ اشارات و تنبیهات، نمط سوم

علامه حسن زاده آملی میگویند:

"بدان که نمط های چهارگانه "اشارات و تنبیهات" یعنی نمط سوم در علم و نفس و هشتم در بهجت و سرور و نهم در مقامات نفس عارف بالله و دهم در صدور آیات شگفت از نفس، باید مورد اعتنا و اهتمام فراوان قرار گیرد و در عداد صحف کریمه ای که در معرفت نفس تدوین شده محسوب شود ...

قسم به جان خودم، آن کس که فهم مطالب تمهید القواعد و شرح قیصری بر فصوص الحکم و مصباح الانس و اشارات و تنبیهات و شفاء و اسفار و فتوحات مکیه روزی اش نشده، فهم تفسیر انفسی آیات قرآنی و جوامع روایی روزی اش نمیشود."

۱- نکته ای که کاملا روشن است این است که کتب مذکور در بحث علم النفس بسیار تعیین کننده و مهم اند و در این شکی نیست.

۲-اما این سوال پیش می آید که آیا فهم و تفاسیر بزرگترین عرفا و علما و فلاسفه را میتوان این قدر تعیین کننده دانست که فهم آثارشان را مستلزم فهم قرآن بدانیم؟ مگر نه آن که قرآن برای همگان است و در هر سطحی میتوان فهمی از آن داشت؟

شاید بتوان در جواب گفت: این سخن علامه برای خواص گفته شده است و منظور سطحی عمیق تر از فهم است. اما باز هم مشکلی وجود خواهد داشت؛ آیا خواص فقط کسانی هستند که مسلط به فلسفه و عرفان نظری و ... باشند و راهی برای فهم عمیق تر از قرآن نیست؟

سوال دیگری که مطرح است این خواهد بود: مگر نه این است که کسانی چون ابن سینا و ملاصدرا که پدیدآورندگان کتب مذکور هستند، به سبب فهم درست و عمیق از قرآن توانستند چنین آثاری خلق کنند؟ با این فرض -که احتمالا شکی در پذیرش آن نداریم- چطور ممکن است که فهم این کتب لازمه و متقدم بر فهم قرآن باشد؟

۳- از این سوالات که بگذریم آن چه پر واضح است این است که ما چقدر غافلیم. از اساتید و دانشجویان و طلاب فلسفه محض و اسلامی در دانشگاه گرفته تا حوزه، همگی از آثاری که تا این حد مهم اند بی خبریم و نسبت به آن ها بی توجهیم و بعد باد به غبغب می اندازیم و از غنی بودن فلسفه اسلامی و ... حرف میزنیم و کسانی که این ترکیب اضافی را  از اساس زیرسوال میبرند تکفیر میکنیم! حال آن که مقصر ماییم. حقمان همین است که ادعاهایمان به سخره گرفته شود، وقتی تنها مواجهه مان با این کتب در حد کتاب های تاریخ فلسفه نگارش شده به دست مستشرقان و ... است.

دیگر از حدِ خنده دار بودن ِ ادعای "روانشناسی اسلامی مثبت گرا" و ... هم نگوییم...!

۰
اینجا
ثبت تکه هایی نه چندان منجسم از خوانده ها، شنیده ها و دیده ها.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان