dark

مدت ها بود میخواستم این سریال را ببینم اما هنوز زمان مناسبش نرسیده بود. "زمان"؛ از عجیب و غریب ترین پدیده های عالم امکان!

تا به حال به ماشین زمان فکر کرده اید؟ و پیچیدگی های بی حدش؟

مثلا تصور کنید که شما به گذشته بروید و با پدربزرگتان صحبت کنید و به او بگویید هرگز نباید بچه دار شود. اگر او به حرف شما گوش ندهد که هیچ، اما اگر بخواهد گوش بدهد چه؟ آنوقت شما به دنیا نخواهید آمد! و اگر در عدم بمانید، چگونه توانسته اید به گذشته باز گردید و چنین درخواستی کرده باشید؟

این فرض را شاید شنیده باشید؛ مسئله ای که به پارادکس پدربزرگ معروف است. اما تنها این نیست. حال تصور کنید که در آینده قرار است ماشین زمان اختراع شود. سازنده ی او اما، هنوز هیچ ایده ای برای چنین اختراعی ندارد. حالا فردی از آینده به کمک همان ماشین زمان به گذشته برمیگردد و چگونگی ساخت آن را به سازنده میگوید، از ترس اینکه مبادا مخترع هیچگاه نتواند آن ماشین را اختراع کند.

حالا منشا اصلی این اختراع به واقع کجاست؟!

یا اگر شی یا حتی فردی را از گذشته به حال بیاورید، آنگاه دو یا حتی چندین ما به ازاء از یک چیز یا یک فرد دارید که منشا آن ها نیز چیزی نیست جز زمان!

اساسا چطور میشود از یک چیز یا یک فرد، چند چیز داشت؟ چند چیز عین هم، به لحاظ ژنتیکی و غیره.

یا تصور کنید که فردی در آینده مرده است. شخص به گذشته باز میگردد و او را با خود به زمان حال یا همان آینده می آورد و از حادثه ای که باعث مرگ او شده است، جلو گیری میکند!

تازه بگذریم از گره ناگسستنی این فرضیات با مسئله جبر و اختیار!! 

هزاران فرض این چنینی را میتوان متصور شد. و نهایتا به این باور رسید که اختراع چنین ماشینی خیلی ترسناک تر از آن است که به نظر میرسد.

من هرچند اصلا صلاحیت نظر دادن ندارم، اما واقعا فکر میکنم سفر در زمان محال است؛ چرا که زمان، مکان که نیست! اصلا در مکان است که سفر معنا پیدا میکند. میدانید چه میگویم!؟:)

اما خب اساسا باید فیلم علمی تخیلی را از فلسفه و مخصوصا فلسفه آکادمیک جدا دانست. هرچقدر هم یک فیلم تو را به فلسفیدن وا دارد، اما فلسفه نیست. و دارک نیز از این قاعده مستثنا نیست. ما در دارک با تسلسل نامتناهی علت و معلول مواجه میشویم، با دور تسلسل ( الف هم علت باشد برای ب و هم معلول ِ ب باشد) مواجه میشویم و حتی با معدوم شدن ناگهانی موجودات! هرچند فیلم شدیدا فلسفی ست. هرچند به وضوح پیروی از نظریات فیلسوفان مختلف از جمله هیوم و نظرش در باب علیت* میکند، اما در نهایت یک فیلم است.

واقعا فیلم خوش ساختی ست. بازی ها مطلوب است. نور و رنگ ها و دکور ها فوق العاده اند و به رغم همه پیچیدگی هایش، اصلا و ابدا گنگ نیست. البته که تا انتها چند چیز برای مخاطب حل نشده باقی میماند، اما با روندی که فیلم تا این فصل داشته است، احتمال قوی میرود که مسائل حل نشده قبلی نیز حل شوند. اگر هم حتی به فرض حل نشوند، در فهم روند کلی فیلم خللی وارد نمیشود. دیالوگ های درخشانی هم دارد که قریب به اتفاق، فلسفی هستند. (شاید بگویید خب معلوم است که فلسفی اند! منظورم این است که ادبی یا روانشناختی یا .. نیستند!) همچنین فیلم لبریز از نماد است که اغلب آن ها بارها و بارها تکرار میشوند اما من نکته خاصی درباره شان برای گفتن ندارم.

زبان اصلی فیلم هم به درستی آلمانی انتخاب شده است. یعنی حقیقتا هر زبانی غیر از آلمانی -که از بسترهای اصلی فلسفه است- داشت، این چنین مطلوب نمیشد! و توی ذوقتان هم نخورد! آلمانی خیلی شبیه به انگلیسی ست و به خلاف تصور خیلی ها حتی خودم، اصلا هم بد آهنگ نیست.

فیلم های علمی تخیلی به طور کلی یک سری موضوعات ثابتی مثل هوش مصنوعی و زمان دارند و دارک هم مسئله اصلی اش زمان است (و در فصل آخر وارد بحث جهان های موازی هم میشود)، اما پرداخت به آن از اغلب فیلم ها و سریال هایی که با این موضوع دیده ام حرفه ای تر و عمیق تر است. و در نهایت شاید با خودتان بگویید که اساسا که چه؟ اما باید بگویتمان که این فیلم نتیجه ای بسیار تعیین کننده دربردارد! اصلا شما یک درصد فکرش را بکن که نتفلیکس این همه انرژی برای فیلمی بگذارد که آخرش "که چه" باشد!:)

 

هرچند تسلسل نامتناهی محال است، هرچند دور تسلسل محال است. اما شما در فیلم میتوانید آن ها را شدنی جلوه دهید. و نتیجه این شدنی جلوه دادن؟ اثبات اینکه میشود که خدایی نباشد! بله. جدی ترین برهان ها در اثبات وجود خدا همین محال بودن تسلسل هاست. همین باور به وجودبخشی ِ علیت است. و اگر شما با ابزار هنر و نه حتی فلسفه، نشان دهید که این تسلسل ها ممکن اند، نشان دهید که علت و معلول یک رابطه وجود بخشی نیست و تنها به واسطه تعاقب

(تقدم و تاخر زمانی) رقم میخورد، حتی اگر به وجود موجودی با نام خدا هم معتقد باشید؛ خدای شما یا خدایی هیچ کاره است که دنیا و علی الخصوص زمان را آفریده است و بعد رفته است و به امورات خود مشغول است. یا اساسا خودتان دچار تناقض میشوید، چرا که خدای شما جایی در عالم امکان نخواهد داشت.

فیلم ابایی هم از اینکه شما دریابید که سنبلیک است یا مقاصد این چنینی دارد، ندارد. نشان به آن نشان که دیالوگ هایی صریح در باب وجود و عدم بهشت و جهنم و حتی بعضا خود خدا دارد. نشان به  آن نشان که ما با کسانی با نام "یونس"، "آدم"، "نوح" و "حوا" مواجهیم.

و جالب است که همه چیز، دقیقا و دقیقا همه چیز در فیلم، تثلیثی و متشکل از سه عنصر است!

و در نهایت، فیلم را به کسی پیشنهاد میکنم؟ با آن که خودم عمیقا از دیدن آن مسرورم، اما راستش را بخواهید؛ نه!:)

* هیوم معتقد است که رابطه ی علیت صرفا زاده ی ذهن ماست و درواقع چیزی نیست جز تقدم و تاخر وقایع، که به جهت همیشه ثابت بودنشان ما فکر کرده ایم که اولی علت دومی ست.

 

+فیلم مقداری صحنه های دلخراش و مقداری هم صحنه های بالای هجده سال دارد.

+شات انتخاب شده به جهت ارادت عجیبم به دکور اتاق بود:")

 

1

2

ضمیمه یک و دو، دو سکانس از فیلم است که اشاره مستقیمی به صحبتم در باب ربط این مطالب با وجود خدا دارد.

 

نقدها و مطالب زیادی درباره این فیلم در اینترنت میتوانید پیدا کنید که البته من هیچ کدامشان را نخواندم تا هر آنچه را خودم دریافته بودم، بنویسم. شاید مطالب مفید و خوبی باشند و نکات جالبی داشته باشند. البته ممکن است باعث شوند که فکر کنید فیلم غیرقابل فهم و خیلی عجیب غریبی ست، اما نه. قابل فهم است و ترس از نفهمیدنش صرفا برای پیش از دیدن آن است.

 

۱
سایه ..
۱۴ تیر ۰۰:۲۱

کلا خدا خرو می‌شناخت بهش شاخ نداد.

پاسخ :

دقیقا:)))))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
اینجا
ثبت تکه هایی نه چندان منجسم از خوانده ها، شنیده ها و دیده ها.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان